آروشا عشق مامان و بابا

بدون عنوان

عشق من سلام اومدم کمی بنویسم امروز ١٢ آبان ماه سال ١٣٩٢ هست آروشای گلم امروز ده ماه و بیست و دو روزت هست چهار تا دندون در فک بالایی درآوردی و دو تا دندون هم در فک پاینی - دخترم این روزها کاملا شلوغیت مشهود هست. مامان هم خیلی دوست داره و همچنین بابا- دختر مثل ماهم کلمه بابا و به به را می گی خیلی هم شیرین تلفظ می کنی -کلمه ماما را خیلی کم تلفظ می کنی - کلمه جیز که برای خطر بکار بردم هم می گی- دیشب که بغل بابا بودی چند بار گازش گرفتی فکر کنم داری دندوناتو امتحان می کنی که ببینی چقدر تیزه - ولی تا حال مرا گاز نگرفتی - ولی امیدوارم که این عادت بد را بذاری کنار و دیگه تکرار نشه- عشقم کمی هم سرما خوردی نمی دونم کجا سرما می خوری فکر کنم از ب...
11 آذر 1392

بدون عنوان

سلام عزیز دلم من آروشا هستم همون آروشایی که مامان ده ماه پیش برای من وبلاگ درست کرده بود ولی هیچی ننوشته بود -ای مامان تنبل - الان نه ماه ده روزم هست اون عکس قبلی که مامان براتون گذاشته هشت و نیم ماهم هست .  ...
28 مهر 1392

عشقم آروشا

سلام عزیز دل مامان امروز هفدهم دی ماه سال 1391 هست امروز عزیزم برات از خونه وبلاگ درست کردم  و اولین روز بود که تصمیم گرفتم که دیگه اداره نروم. عزیزم تو امروز وارد 35 هفتگی شدی یعنی تقریبا 5 هفته دیگه بدنیا می آیی امیدوارم که سالم باشی . گلم انشاء مامان زیاد خوب نیست ولی یواش یواش بهتر می شه . دختر گلم تا می توانی هر روز لگدهات را سفتر می کوبی و این مامان را خوشحال می کنه. همه مادر هایی که در حال حاضر مادر هستند می گند که دلت برای این روزها تنگ می شه. گلم الان که دارم این را می نویسم لگدت تا نزدیک معده ام اومده جقدر هم باهات سفت هست تا می توانی وول می خوری فکر کنم دل مامان برات مثل یه باشگاه ورزشی است که یا والیبال بازی می کنی یا طناب...
17 دی 1391
1